نام شعر : هلا تنها به تماشاي چه اي ؟ بالا، گل يك روزه نور. پايين، تاريكي باد. بيهوده مپاي ، شب از شاخه نخواهد ريخت، و دريچه خدا روشن نيست. از برگ سپهر، شبنم ستارگان خواهد پريد. تو خواهي ماند و هراس بزرگ. ستون نگاه، و پيچك غم. بيهوده مپاي. برخيز، كه وهم گلي ، زمين را شب كرد. راهي شو، كه گردش ماهي، شيار اندوهي در پي خود نهاد. زنجره را بشنو: چه جهان غمناك است، و خدايي نيست، و خدايي هست، و خدايي... بي گاه است، ببوي و برو، و چهره زيبايي در خواب دگر ببين. |