نام شعر : نه به سنگ در جوي زمان ، در خواب تماشاي تو مي رويم. سيماي روان ، با شبنم افشان تو مي شويم. پرهايم ؟ پرپر شده ام. چشم نويدم ، به نگاهي تر شده ام.اين سو نه ، آن سويم. و در آن سوي نگاه ، چيزي را مي بينم، چيزي را مي جويم. سنگي ميشكنم، رازي با نقش تو مي گويم. برگ افتاد ، نوشم باد: من زنده به اندوهم. ابري رفت، من كوهم: مي پايم. من بادم: مي پويم. در دشت دگر ، گل افسوسي چو برويد، مي آيم، مي بويم. |