نام شعر : تا گل هيچ مي رفتيم، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست. مي خوانديم : "بي تو دري بودم به برون، و نگاهي به كران، و صدايي به كوير." مي رفتيم، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم: ورطه پريد از خواب ، و نهان ها آوايي افشاندند. ما خاموش ، و بيابان نگران، و افق يك رشته نگاه. بنشستيم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهايي، و زمين ها پر خواب. خوابيديم. مي گويند: دستي در خوابي گل مي چيد. |