نام شعر : شب تنهايي خوب گوش كن ، دورترين مرغ جهان مي خواند. شب سليس است، و يكدست ، و باز. شمعداني ها و صدادارترين شاخه فصل ، ماه را مي شنوند. پلكان جلو ساختمان ، در فانوس به دست و در اسراف نسيم ، گوش كن ، جاده صدا مي زند از دور قدم هاي ترا. چشم تو زينت تاريكي نيست. پلك ها را بتكان ، كفش به پا كن ، و بيا. و بيا تا جايي ، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روي كلوخي بنشيند با تو و مزامير شب اندام ترا، مثل يك قطعه آواز به خود جذب كنند. پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت : بهترين چيز رسيدن به نگاهي است كه از حادثه عشق تر است. |