نام شعر : موج نوازشي ، اي گرداب كوهساران مرا پر كن ، اي طنين فراموشي! كوهساران مرا پر كن، اي طنين فراموشي!نفرين به زيبايي- آب تاريك خروشان - كه هست مرا فرو پيچد و برد! تو ناگهان زيبا هستي. اندامت گردابي است. موج تو اقليم مرا گرفت. ترا يافتم، آسمان ها را پي بردم. ترا يافتم، درها را گشودم، شاخه را خواندم. افتاده باد آن برگ، كه به آهنگ وزش هايت نلرزد! مژگان تو لرزيد: رويا در هم شد. تپيدي: شيره گل بگردش آمد. بيدار شدي: جهان سر برداشت، جوي از جا جهيد. براه افتادي: سيم جاده غرق نوا شد. در كف تست رشته دگرگوني. از بيم زيبايي مي گريزم، و چه بيهوده: فضا را گرفته اي. يادت جهان را پر غم مي كند، و فراموشي كيمياست. در غم گداختم، اي بزرگ، اي تابان! سر برزن، شب زيست را در هم ريز، ستاره ديگر خاك! جلوه اي، اي برون از ديد! از بيكران تو مي ترسم ، اي دوست! موج نوازشي. از بيكران تو مي ترسم ، اي دوست! موج نوازشي. |