نشاني نور
نوشته فرامرز سليماني
آهسته گام
از شب زمين آمد
و بر زمين
جاي پاي عشق دميد
دمي بر آسمان عطش ايستاد
دمي به خواهش باران رقصيد
زمان ميان پناه و گريز
گم بود
فضاي ساقه تناور شد
و راز روشن هستي
در اوند ها لميد
و باد پيچكان باغ را
به سفره هاي پويايي خواند
و سقف تماشا عريان شد
در انتهاي سبز راه
صداي تركش تنهايي
جوانه را شكفت
ستاره ها روييد
و شب شكوفه شد
آهسته گام
از شب زمين آمد
و امتداد گياهي تنش
نشاني نور را پرسيد