مصاحبه با حميد مصدق
[ حميد مصدق ]
- ممكن است كه نظرتان در مورد كارهاي سهراب سپهري بفرماييد؟
- سپهري همان طور كه مي دانيد با هنر نقاشي هم آشنا بود . من در شعرهاي او كه به آنها علاقمندم بيشتر تصاوير نقاشي را مي بينم. در شعرش بيشتر نقاش بود، همان طور كه در نقاشي بيشتر شاعر بود. تابلوهايش با كار نقاشان معاصر تفاوت هاي خاصي داشت . همه تصديق داشتند كه نمايشگاه هاي نقاشي او يك نوع بيان شاعرانه است.
- گروهي بر اين نظرند كه سپهري بيشتر از عرفان هند تاثير پذيرفته است شما در اين مورد چگونه مي انديشيد ؟
- از عرفان هند كه كمتر ، بيشتر از عرفان شرق به طور كلي و به خصوص چين و ژاپن است . او سفرهايي به اين كشورها داشت ،در نخستين كتابهايش هم چنين چيزهايي را مي توانم ببينيم .
من فكر مي كنم كه سپهري در شعرهايش بيشتر به بيان حالات روحي و احساسي خودش مي پردازد و به اين ترتيب مي خواهم بگويم كه او الزاما" قصد بيان يك مكتب عرفاني را نداشت . در كارهايش ما بيشتر تجليات شخصيت خود سپهري را مي بينيم.
بايد ببينيم كه اصولا" سپهري از عرفان چه تعريفي را ارائه مي دهد ،آيا آن تعريف با كارهاي سپهري منطبق مي شود ؟ اصلا" به اين سبك بيان عرفاني كردن ، خيلي كار هنري نيست. سپهري هم همان طوري كه گفتم بيشتر بيان حالات روحي خودش را كرده است. كارهاي سپهري را بسياري عرفاني ميدانند، اما با تعريفي كه ما از عرفان داريم شعرهاي اين شاعر هيچ ارتباطي با اين قضايا پيدا نمي كند. عرفان به گرايشي ماورائي و فداكاري حتي براي چيزي كه قابل لمس و ديدن نيست ، اعتقاد قطعي دارد و اصولا" شيوه بيانش و نوع تفكر ارتباطي با كار سپهري پيدا نمي كند.
او چون نقاش بود گاهي در تصوير گري به نوعي نابي و عامي خاص ميرسد. در كتابهاي اوليه سپهري شما از وزن نشانه هاي چنداني نمي بينيد ، بيشتر نثر شاعرانه است . در كارهاي آخرش است كه با خاصيت وزن آشنا ميشود . ما در كارهاي آخرش
مي بينيم كه وزن هاي نيمايي را به كار مي بندد.
دو سه شعر زنده اي را كه منتشر كرد بيشتر به منظومه شباهت پيدا مي كند با اين فرق كه منظومه معمولا" بايد يك خط سير مشخص را دنبال كند ، اما در شعر سپهري شما اين جريان را به اين صورت نمي بينيد بلكه شما در اين اشعار با ابيات بسيار درخشان و زيبايي مواجه هستيد. مثلا" در منظومه "صداي پاي آب" اگر چند پاراگراف از آخر به اول آورده شود و يا بالعكس ، تفاوتي در كار به وجود نمي آيد. دليلش هم اين است كه او نمي خواهد چيز خاصي را القا بكند بيانش بيان احوالات روحي و نفساني خودش است.
- شما تا اينجا از محاسن و مقاصد كار سپهري حرف زديد و گفتيد كه داراي تصاوير زيبايي است و سرشار است از احساس.
به علاوه اضافه گرديد كه اين شعرها بيشتر از آنكه بيان يك مكتب عرفاني باشد بيان حالات روحي خودش است . پرسش اين است كه معايب كار ايشان را در چه مي بينيد؟
- نمي شود گفت معايب ، ولي همان طور كه گفتم سپهري بيشتر يك تصوير ساز است و كوشش عمده اي در بيان تصاويري زيبا از صحنه هايي خاص است بي آنكه مطالبش ارتباط چنداني به يكديگر ، حتي در يك شعر واحد داشته باشد. در عين حال به سپهري اين انتقاد هم شده است كه كارهايش با زمانه خودش هماهنگي ندارد گويي كه در اين جامعه و با اين مردم زندگي
نمي كند. گمان مي كنم كه خود سپهري هم علاقه اي به ورود در مسائل اجتماعي نداشت. او شاعري گوشه گير و منزوي بود كه در خلوت خودش به شعر و به نقاشي مي پرداخت و از اين بيشتر هيچ. شعرهايش بيان حالات روحي و احساسي خودش بود و همين هم برايش خشنود كننده بود و اين كار را هم زيبا انجام ميداد.
- از جهت فرم ، شما كارهاي سپهري را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- از جهت فرم ، او از نثر هاي كوتاه شاعرانه اي شروع كرد و كم كم اين را به سوي بافت كلامي و واژه هاي صيقلي شده پيش برد ، تا آنكه در اواخر عمرش به وزن نيمايي مي رسد. البته كه اين حركت به طرف تعالي بوده است. شايد اين حركت به تعالي را نتوان در كتابهاي اوليه اش ديد ، اما در كارهاي آخر اين جريان كاملا " محسوس است. به اين ترتيب نقص خاصي از جهت فرم نميشود به كارهاي آخر اين شاعر گرفت.