مصاحبه با محمود تهراني (آزاد)
[ محمود تهراني (آزاد) ]
- ممكن است كه نظرتان را در مورد كارهاي سهراب سپهري بفرماييد ؟
- بهتر اين است كه آدم كتاب سپهري را دقيق نقل كند.
كارهاي ايشان مايه سو تفاهم زيادي شده است. "مگنيس" شاعر انگليسي مقاله اي با ترجمه ابراهيم مكلا دارد كه در شماره شش آرش منتشر داده است ، او مي گويد كه شعر بايد داراي ظرافت و استحكام باشد. آنچه را كه ما در شعر فرخزاد مي بينيم همين است : ظرافت و استحكام . شعرهاي سپهري ظرافت هايي را دارد ، ولي من در آن استحكام كلامي نمي بينم.
سپهري عرفان شرقي را براي ما آورده است ، البته در سرزميني كه عرفانش در اوج است ، ايشان عرفان شرق دور و نزديك را وارد كرده اند.اين عرفان در هر حال براي اين مردم تازگي هايي داشت.نقاشان مي گويند كه او شاعر خوبي است و شاعران مي گويند او نقاش بهتري است. سپهري شاعر خوبي است ، ولي البته بايد ا كارهايش انتخابي كرده شود. "به اعماق قرن دست كشيدن "، "ترني كه سياست مي برد و چه خالي مي رفت " حرفهاي لوس و بي مزه اي است.
يا وقتي كه مي گويد :
مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند ؟
آخر براستي اين حرف چه معني دارد؟ اين زبان مبتذل است.
آخر كسي كه دلخوشي را با سير نمي سنجد ، يعني شما
مي خواهيد آن قدر ساده حرف بزنيد. اشكال كار سپهري در اين بود كه مي خواست با يك زبان ساده يك مسئله كاملا مجرد را بيان كند.
- شما مي خواهيد بگوييد كه اين عملي نيست چرا كه هر جرياني باشد زبان خاص خودش را داشته باشد ، آيا اين طور است ؟
- بله همين طور است. عيب سپهري در اين است كه مقداري مقلد فرخزاد شده است . خيلي ها از فرخزاد تقليد كرده اند و به قول اخوان جلو آيينه مي نشستند و گريه مي كردند كه البته مقصودش نادر پور بود.
ايشان ابتدا يك مقدار شعر نيمايي گفتند ، بعد آن ها را رها كردند و به شعر مجرد بي وزن روي آوردند ، بعد هم به همين چند وزن روي آورد و وزن خاصي را هم انتخاب كرد. اين وزن يكنواخت است ، يعني ، در مونوپل قرار مي گيرد ، توي اين وزن خيلي راحت
مي شود حرف زد ، ولي اين وزن عين بحر طويل است ، يعني ، قانونمندي خاصي ندارد ، هارموني و فرم ندارد . يك مقدار انديشه در اين كارهاست كه سرزير هم مي شود ،گاهي زيباست و گاهي هم نيست. من شعري مثل " آب را گل نكنيم " را از شعرهاي خوبش نمي دانم. من اين شعر را وقتي كه با شعري كه در مورد فرخزاد گفت مقايسه مي كنم ، آن را خيلي بيشتر مي پسندم ، مي گويد : "بزرگ بود و از اهالي امروز بود " ايشان اشعاري دارند كه از يك فكر بشري حرف مي زند. بايد بر كار سپهري نقدي دقيق انجام گيرد.
- گمان مي كنم كه مي شود نظريات شما را در مورد سپهري اين طور جمع بندي كرد :
1- ايشان آنچه را كه مي توانستند از اينجا بگيرند ، رها كردند و رفتند و همان حرفها را از جاهاي ديگر گرفتند و بازگو كردند.
2- زبان را در جريان ها و فنومن هايي به كار مي گيرد كه اصولا آن زبان به كار آن جريان و فنومن نمي آيد ، به همين جهت هم گاهي كارهايش لوس و حتي مبتذل مي شود.
3- فرم مناسب را نتوانست براي انديشه هايش پيدا كند و همين كارهايش را با اشكال مواجه كرده است . اين ها نقص هاي كار اين شاعرند ، اما در عين حال معتقديد كه در كارهايش مي شود شعر خوب را هم پيدا كرد. اين شعر خوب بدان دليل است كه ايشان در آنجاها تفكري را بيان مي كنند . شما تا چه اندازه با اين نتيجه گيري هاي من موافقيد ؟
- من گفتم كه سپهري ظريف است ولي محكم نيست. گفتم كه او عرفان تائوئي شرقي و چيني را آورده است. اين هم خودش يك كار تازه اي داشت ، يعني ، رفته و عرفان شرقي را برداشته و به اين سرزمين آورده است . شايد آن عرفان با ذهنيتش آشناتر است ، بايد دانست كه آن عرفان در عين حال در ادبيات مدرن ما مد روز هم هست.
من در مقاله اي با نام "عرفان بازي غربي " نوشتم كه آمريكايي هاي صنعت زده و خسته از فرهنگ روزگار خود ، تصميم مي گيرند كه عرفان را از چين كمونيست وارد بكنند ، اما چين راهشان نداد و آن ها در هند به جستجوي عرفان رفتند. گرايش به عرفان شرقي شايد يك مسئله جهاني باشد و ممكن است كه واقعا سپهري آن را با اين توجه نبيند. البته بيانش مثل بيان مولوي و ديگران نيست ، مدرن است. همان طور كه گفتم مسائل شعر معاصر بايد معاصر و مدرن باشد. اين عيب سپهري نيست كه از اين عرفان و از اين بيان مدرن استفاده مي كند ، عيب او در اسنوب يا متظاهرانه بودن اثرهايش است ، آخر حتما جنبه هايي از اسنوب در شعرهايش وجود دارد كه بسياري ، از اين اشعار ملال آور سرد خوششان
مي آيد. بايد به اين جانورهايي كه از شعرهاي سپهري خوششان مي آيد حالي كرد كه او مي تواند شاعر شعرهايي هم باشد كه شما اصولا نمي پسنديد ، و بالاتر از پسند شما قرار مي گيرد.
- آن چيست ؟
- در آنجاهايي است كه او با يك بيان قوي تفكري را بيان مي كند.